بـــــــــــــــاور هـــای جــــــــــــــــــــــــم

در تلگرام منتظرتان هستیم http://telegram.me/rohamjam

شروع فصل نقل انتقا لات اموزش پرورش سیستان بلوچستان ایا اغاز بدبینی نسبت به قانون وعدالت برای طیف معلم ودبیرازخانواده های لایه های پایئن دستی باید باشد؟؟

هرچند زمانش سپری شده واینکه هرکس باید برود رفته وهرکس باید بماند حصرت بدل است اما نا گفته ها را باید یکی بگوید وهمان بهتر که بنویسیم...

1-از خیابان دانشگاه زاهدان  با تاکسی راهی بلوارطبا طبائی زاهدان بودم .وقتی به دروازه خاش رسیدیم راننده ازمن پرسیددر مسیرش مسافر سوارکند؟؟ درهمین حال متوجه پیرمردی شدم که دریک دست چادرهمسرش ودردست دیگر ساکی سنگین را کشان کشان بسمت تاکسی درحرکت بود.به زبا ن محلی از راننده پرسیدتااخر طبا طبائی چقدر باید بدهد؟بلاخره سوارشدند زن بیچاره رو به شویش ارام گفت کرایه ا ش را چطور بدهیم؟مرد همان طور که عرق از سر رویش میریخت با چشمان بسته گفت (اگر خدا از حمایت پارتی داران ونورچشمی های اموزش پرورشیها برگشته باشد گوشه چشمی هم بما خواهدداشت !!!) لختی بعد او عین اینکه بغزش ترکیده باشد با صدای دردمندی دادسخن دادکه (من که خدایا کوتاهی درحق دخترم نکردم پس این چه ظلمیه؟)طاقت نیا وردم پرسیدم چی شده پدرمن؟گفت(با بدبختی بزرگش کردم دانشگاه فرستادمش با هزار ارزو استخدام اموزش پرورش شد وحا لا هفت ساله در ایرانشر به هردهاتی انتقالش میکنند مگر زاهدان )پیرمرد مدام عرق میریخت ویکریز نفرین میکرد ! زن  با وجود سر صورت سرخ سکوت خودرا شکست ولی به ارامی به پیرمرد گفت(نشد که نشد اما ناراحت نشو چقدر گفتم زابل رفتی از روستا سعی کن  رای بیشتری برای {ک....} جمع کن وزود هم نیا بزار ببیننت برای این روزها بود)مرد جلو حرفش را گرفت وبا تندی گفت (پس خبر نداری من فقط صد نفر از اینجا بردم زابل رای دادند)طاقت نیاوردم میدانستم ابشخور این عوام فریبی ها

که بوی گند گرفته و{....}بلاخره پیاده شدم وتا امروز در فکر این حرف پیرمرد هستم که وقتی از مقا بل شرکت نفت میگذشتیم نعره کشان و دیوانه وار با خنده های زهراگینی با اشاره به سمت شرکت نفت میگفت (بیا ...بیا از همین جا لوله های نفت را به سر سفره مردم کشیدند !!! اما نمی دانم چرا نفت بجای امدن از لوله ها سفره ما فقیر بیچا ره هارو قورت داد؟؟ ) راننده که تا انجا ساکت بود ملتمسا نه  در پاسخ پیرمرد گفت(ارام بگیر پیرمرد ما روزی باختیم که نفهمیدیم چرا باید یارانه بگیریم وانروزفهمیدیم که گدائی در خانه دولت عادتمان شد !!!! این جوش حرص خوردن تو ودنبا ل  ترازوی عدالت گشتن خو{....} تدریجی است) نوشتن و ادمه بحث های پیرمرد وهمسرش در حالی که رنج مضاعف است اما ارین  واقعیت چگونه میتوان گذشت که مسول این بی تفاوتی ها که باز خوردی جز {تولید بدبینی /حتی تردید نسبت به حقوق اولیه در جا معه انسانی باید رعایت شود  چه کسانی وچگونه میتوان به ان نهاد با اطمینان دست یافت}

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۸
roham jam

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی